پروژه های دانشجویی

تولید ناب چیست؟ (Lean Production)

تولید ناب یا Lean Production

تولید ناب یا Lean Production

تولید ناب در سالهای پایانی جنگ جهانی دوم توسط تا ای چی اهنو (Taichi ohno) و ای جی تویودا (Eiji toyoda) در شرکت خودرو سازی تویوتا در کشور ژاپن مطرح گردید. بحث تولید ناب در سال ۱۹۷۰ توسط جیمز ووماک و همکارانش در دانشگاه MIT در قالب یک کار تحقیقی با عنوان “ماشینی که جهان را تغییر داد” منتشر گردید . او و همکارانش تولید ناب را تقریباً به عنوان ترکیبی از مدل تولید سنتی (FORD) و کنترل اجتماعی در محیط تولید ژاپنی می شناسد.

تولید ناب در اصل روشی برای خط مونتاژ است که توسط شرکت خودروسازی تویوتا برای تولید خودرو معرفی شده است. با عنوان‌های «سیستم تولید تویوتا» یا «تولید بهنگام» (Just-In-Time) نیز شناخته می‌شود. اصول تولید ناب از مدیریت ناب و تفکر ناب نشأت گرفته است. فلسفه تا ای چی اهنو بر حذف اتلاف و توانمندسازی کارکنان، کاهش موجودی و بهبود بهره‌وری تمرکز داشت. بجای صرف منابع برای پیشبینی اینکه در آینده برای تولید ممکن است چه چیزهایی نیاز شود (همانند کاری که هنری فورد انجام می‌داد) تیم مدیریت در تویوتا مشارکتی را با تأمین کنندگان خود ایجاد کرد. بنابراین، از آن به بعد خودروسازی تویوتا تحت مدیریت اوهنو اقدام به تولید مبتنی بر سفارش (Make-To-Order) کرد.

با بکارگیری حداکثری کارکنان چندمهارته، تویوتا توانست ساختار مدیریتی خود را تخت‌تر و منابع خود را به شیوه‌ای منعطف‌تر مدیریت کند. به دلیل اینکه آنها می توانستند سریعتر تغییر کنند، راحت‌تر و سریعتر از رقبای خود به تقاضاهای بازار پاسخ می دادند.

بسیاری از سازمان‌ها، از جمله تولید کنندگان نرم‌افزار، اصول تولید ناب را بکار گرفتند. ۱۰ قانون تولید ناب را می‌توان بصورت زیر خلاصه کرد:

۱. حذف اتلاف
۲. حداقل‌سازی موجودی
۳. حداکثرسازی جریان کار
۴. کشش محصولات از سمت مشتری
۵. برآوردن الزامات مشتری
۶. اولین بار کار را درست انجام دهید
۷. کارکنان توانمند
۸. سازمان خود را برا تغییر سریع، طراحی کنید
۹. با تأمین کنندگان همکاری کنید
۱۰. فرهنگ بهبود مستمر را ایجاد کنید (کایزن)

مفهوم تولید ناب

هزاره سوم در حالی آغاز شده است که به‌نظر می‌رسد با گذشت زمان، روش‌های اداره و مدیریت سازمان‌های تولیدی کمتر به زمان قبل شباهت دارد. تصویر سازمان در عرصه کنونی کسب و کار، مجموعه‌ای از فرایندهایی است که هدف آنها ایجاد ارزش برای ذینفعان است و ایجاد ارزش برای ذینفعان در گرو آفرینش ارزش در خود سازمان است. یکی از دیدگاه‌های نوین تولیدی که بعد از تولید انبوه مطرح شد، تولید ناب است. مبدا پیدایش تولید ناب به سیستم تولیدی تویوتا در دهه ۱۹۵۰ باز می‌گردد، یعنی به زمانی که مدیریت تویوتا تصمیم گرفت طرحی برای حذف اتلاف را ایجاد کند.

به‌طور کلی، دیدگاه این سیستم تولیدی آن است که هر یک از عوامل تولید: مواد، نیروی انسانی، قطعات یدکی ماشین آلات، زمان و. . که بیش از تعداد حداقل استفاده شود و هیچ‌گونه ارزش افزوده‌ای در محصول ایجاد نکند، «اتلاف» نامیده می‌شود. این رویکرد یا تفکر، از این‌رو «ناب» نامیده می‌شود که می‌تواند شیوه‌ای را فراهم آورد که از طریق آن می‌توان با کمترین (یعنی با نیروی انسانی کمتر، تجهیزات کمتر، زمان کمتر و فضای کمتر) بیشترین کار را به انجام رساند و هم‌زمان با تأمین درست نیاز مصرف‌کنندگان، به آنها نزدیک و نزدیکتر شد.

تولید ناب نامی است که توسط «ووماک»، «جونز» و «رووز»، پس از مطالعه معروف آنان در سیستم‌های تولید خودرو در دنیا تحت‌عنوان « IMVP»، بر سیستم تولید تویوتا نهاده شد. آنان خلاصه نتایج بررسی خود را در کتاب معروف «ماشینی که دنیا را تغییر داد : داستان تولید ناب» به جهانیان عرضه داشته و در آن به مکانیزمی اشاره کردند که با مفهوم ساده کاهش اتلاف واحد تولید تا حد صفر، پایه‌گذار حرکت مستمر و مستحکم تعالی تویوتا بوده است.

براون و همکارانش نیز خاطرنشان ساخته‌اند که ووماک و همکارانش (۱۹۹۰) تولید ناب را به‌عنوان یک استراتژی تولیدی که در واقع دنباله تولید انبوه به‌شمار می‌رود، تعریف کرده‌اند. این رویکرد با تمرکز بر کاهش زمان آماده‌سازی دستگاه و تغییر خط برای فرایندهای مختلف، توسعه ایده‌های نوین در حوزه منابع‌انسانی و نیز روش‌های پیشرفته در زمینه کیفیت، در پی آن است که به ساخت دامنه وسیع‌تر و متنوع‌تری از خودروهای موردتقاضای بازار ژاپن بپردازد. این رویکرد برای دستیابی به هدف فوق، زنجیره‌های هوشمند تامین را به‌منظور تامین مواد و قطعات کارخانه‌ها توسعه داد. به‌علاوه زنجیره‌های مزبور، امروزه شبکه‌ای از توزیع‌کنندگان و فروشندگان در بخش‌های توزیع و مشتریان نیز عینا ایجاد شده‌اند

تفکر ناب و اصول آن

عرصه کنونی کسب و کار، تصویری جدید از سازمان ارائه می‌کند که با این نگرش جدید، سازمان مجموعه‌ای از فرایندهایی است که هدف آنها ایجاد ارزش برای مشتریست و مستلزم ایجاد ارزش برای مشتری آفرینش ارزش در خود سازمان است. برنامه سازمانی که می‌خواهد رویکرد فوق را دنبال کند در وهله اول ورود به حوزه سیگماهاست و در مرحله بعد طی مراحل بهبود تا رسیدن به سطح شش‌سیگما یعنی ۳.۴ خطا در یک میلیون فرصت می‌باشد.

مفهوم بنیادی تفکر ناب، در ریشه‌کن کردن اتلاف و آفرینش ارزش در سازمان نهفته است. تفکر ناب نگرشی است برای افزایش بهره‌وری و ارزش‌آفرینی مستمر و حداقل کردن هزینه‌ها و اتلافات ؛ به این ترتیب می‌توان دروازه ورود به سرزمین سیگماها را رفع عیوب، اتلافات و خطاهای مشهود از طریق روشهای سریع، نظیر مفاهیم و تکنیکهای تفکر ناب دانست ؛ چرا که برای افزایش نرخ سیگما نیاز است افزایش نمایی در کاهش عیوب و اتلافات بوجود آید.

تفکر ناب را می‌توان در پنج اصل خلاصه نمود ؛ با درک دقیق این اصول و سپس با تلاش برای گره زدن آنها به یکدیگر، می‌توان ضمن بکارگیری کامل شیوه‌ها و فنون ناب به راهکاری پایدار در ناب‌سازی سازمان و فرایندهای آن دست یافت . ووماک و جونز (۱۹۹۶ ) در کتاب معروف خود با عنوان تفکر ناب: ریشه کن کردن اتلاف و آفرینش ارزش در سازمان‌ها اصول پنجگانه تفکر ناب را معرفی کرده‌اند. این پنج اصل عبارتند از:

۱- تعیین دقیق ارزش هر محصول معین
۲- شناسایی جریان ارزش محصول
۳- ایجاد حرکت بدون وقفه در این ارزش
۴- امکان دادن به مشتری تا بتواند این ارزش را از تولید کننده بیرون بکشد
۵- تعقیب کمال

درباره نویسنده

محمدجعفر (عادل) بزرگ بشر

کارشناس ارشد اتوماسیون فرایندهای کسب و کار با پلتفرم Bizagi

ارسال دیدگاه